بار دیگر

ساخت وبلاگ
آدمیزاد فراموشکار است. خیلی زیاد.و می‌دانید قسمت بدش کجاست؟ آنجا که چیزهای فراموش شده آنهایی هستند که به نفعش نیستند.*واقعا نمی‌دانم آن فایل را کی ذخیره کرده بودم و اصلا چرا؟ حتی الان هم نمی‌دانم کجاست و چطور پیداش کنم. حتی نام ذخیره شده‌اش را به یا بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

خوب یادم هست که بازی را ندیدممن ِ از بچگی شیفته‌ی آلمان آن بازی مهم را از دست دادم. صدای جیغ و داد برادر مدام از سالن می‌آمد و من مشغول چت با کسی بودم که نمی‌توانستم دست به سرش کنم. آلمان ِ لامصب توی آن بازی با آرژانتین 4 به 1 برنده شد و من مغموم و بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

آن دختر داشت ازدواج می‌کرد. همین یکی دو هفته‌ی پیش رو. با مردی دیگر. اما هنوز عاشق بود. آن‌طور که صورتش می‌خندید وقتی به محبوب از دست رفته نگاه می‌کرد. آن طور که با شیدایی خاطراتی جزئی از گذشته‌ی مشترکشان را به خاطر داشت و برای جمع تعریف می‌کرد. آن بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

بوی تنش روی پوستم مانده بود. امروز وقتی وسط آشپزی جایی میان شست و اشاره‌ام را به سمت بینی بردم بویش را حس کردم. در کسری از ثانیه سر چرخاندم تا ببینمش. که نشسته روی مبل همیشگی. یا پشت لپ تاپ. یا دراز کشیده جلوی بخاری. در کسری از ثانیه دلم قرص شد. چشم بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

مدت‌هاست که هیچ چیز زیبایی را توصیف نکرده‌ام. از آن دست زیبایی‌های خاص و منحصربفردی که انگار فقط خودم در عالم می‌بینم. یک خیابان. یک شب. یک نمایش. یا یک زن ِ زیبا. این آخری بازیگر سریالی است که اخیرا دارم تماشا می‌کنم. اگر با معیارهای امروزی یا بهتر بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

وقتی توی ماشین بوده‌اید و با هم جایی می‌رفته‌اید آن آهنگ پخش می‌شده؟ وقتی زیر باران دست در دست هم قدم می‌زده‌اید به آن گوش کرده‌اید؟ وقتی داشتید دعوا می‌کردید؟ یا احیانا وقت برک آپ؟ خب اینها طبیعی است اما داستان من نه!من داشتم توی خوابگاه بادمجان(!) بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

همین وقت‌های خردادده سال پیش نشسته بودم توی اتاق پروژه دانشکده و به مزخرف‌ترین ایمیل عمرم پاسخ می‌دادم (خدای من! هنوز هم که به‌اش فکر می‌کنم از خنده می‌ترکم چقدر همه چیز بچگانه بود) حالا در همین خرداد گرم نشسته‌ام وسط یک خانه‌ی شلوغ و به خودم اجازه بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

پانزده سالم بود که میانه‌ی راه مشهد اصفهان شبی در شاهرود اقامت کردیم. خسته از 9 ساعت جاده‌ی گرم و یکنواخت رفتم دوش بگیرم که موقع خروج از حمام انگشت شستم به شیشه‌ی پای آینه گرفت و خون فواره زد (زخمی که هنوز به یادگار روی دستم مانده). هر چه تلاش کردم بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

گل مینا سخت‌ترین درس‌مان بود. دوخت‌های دوطرفه یکسان و تمیز. بافت دو طرفه‌ی گل‌های برجسته. از همان اول می‌دانستم که به این آسانی‌ها نمی‌شود درش آورد. اما جا نزدم. تمرین کردم و تمرین کردم. شبهای زیاد. یک دیزاین خوشگل برایش زدم. برگها را بولد کردم. با بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05

عزیزترینم سلام؛امیدوارم که حالت خوب باشد. می‌دانم که چهارسال است از تو بی‌خبرم و می‌دانم که اصلا نمی‌دانی در چنین جایی دارم این کلمات را می‌نویسم. اما راستش را بخواهی هر قدر که بگذرد این حرف‌ها بیشتر بر دلم سنگینی می‌کند پس می‌گذارمشان اینجا. باشد ک بار دیگر...
ما را در سایت بار دیگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : satrane بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 15:05